منم سالهای اول زندگی همین مشکلو داشتم،مهمون اگه برا وعده میومد خوب بود،ولی امان از روزیکه برا چند شب میموندن،فقط برا روز اول حرمت داشتم،بعدش دیگه عین شوهر شما،حتی از آشپزخونه که میومدم بشینم پیششون،ننشسته به بهانهایی ردم میکرد تو آشپزخونه،منم یه گوشه از آشپزخونه میموندم تا صدام کنه🤦♀️😢اصلا زبون نداشتم
بعد سالها یبار با اینکه مهمون بیاد بمونه مخالفت کردم،تماااام دلایلم رو گفتم،اصلا یه طوری شد،معلوم بود از دست خودش ناراحت شده،همون شد و دیگه حواسش هست،ولی اگه تکرار کنه سریع تذکر میدم،نمیذارم تو دلمبمونه
شمام مهمونات رفتن،تو آرامش،بهش گِله کن،شاید متوجه زشتی رفتارش نیست یا میگه دارم شوخی میکنم.