عزیزم من رفتم اومدم.غار حرا هم بردن ولی بالاش دیگه نرفتم.حال ندارم کوه نوردی کنم خواهر

این کارا هم کردم.زیر لب ذکر مبگفتم.اونجا انقدر شلوغ پلوغ بود که دیگه آدم حواسش به کتاب نیست

همین که تنه نخوریم خیلیه

به اون ساعتِ هم اعتقاد ندارم.اتفاقا خود اون ساعتِ به خونه ی خدا ابهت میداد.همشم که رو ساعتِ ذکر مینوشت باعث میشد منم ذکراشو تکرار کنم.این حرفارو بهتره باور نکنیم.وقتی عربا انقدر واسه اونجا دارن زحمت میکشن نمیان خودشونو خراب کنن.که چی آخه؟به نظر من یه حسی این ساعتِ میداد که چقدر ما در مقابل خدا کوچیکیم.

اینم یه حسنِ که از همه جا معلومِ

اینا به نظر من خرافاتِ.دلیل خاصی دارین واسه این صحبتتون؟
البته ببخشید اگه جسارت میکنم.

سلامت باشین.بله واقعا خوش گذشت.ایشالا قسمت همه.