داشتم تلفنی با مادرم حرف میزدم،افتاد رو سرفه بعد خواهرم گوشی رو گرفت گفت مامان وقتی با گوشی حرف میزنه میفته رو سرفه ،خواستم بهت پیام بدم که زنگ نزنی مامان گفته نزن....هم ناراحتم که چرا خودمو سبک میکنم و زنگ میزنم،هم اینکه دلخوشیم این بود که باهاشون حرف میزدم.
مهرادم شیر پسرم روزی مرد میشوی جان مادر یادت بماند برای مرد شدنت ثمره جوانی ام را داده ام از تو انتظاری ندارم جز اینکه همیشه همینطور مرد باشی مردی واقعی👦🏻❤️ مهرانام دختر قشنگم دلبرک زیبا روی مادر فقط خدا میدونه که چقد برای داشتن تو سختی کشیدم تو برای من همون معجزه خدایی تو سنگ صبور لحظه هامی یکی یدونم👧🏻🩷
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مهرادم شیر پسرم روزی مرد میشوی جان مادر یادت بماند برای مرد شدنت ثمره جوانی ام را داده ام از تو انتظاری ندارم جز اینکه همیشه همینطور مرد باشی مردی واقعی👦🏻❤️ مهرانام دختر قشنگم دلبرک زیبا روی مادر فقط خدا میدونه که چقد برای داشتن تو سختی کشیدم تو برای من همون معجزه خدایی تو سنگ صبور لحظه هامی یکی یدونم👧🏻🩷
خواهرتون باید درک کنه راهتون دوره و دلتنگین،به نظرم ذرهای اعتنا نکنید و همونان ارتباطتون رو تصویری،ویسی،تماسی با مادرتون حفظ کنید تا از بار دل تنگیتون کاسته شه،بعدشم حتما حداقل هر فصل یکبار برید دیدن مادرتون حتی اگه شوهرتون هم نیومد