2777
2789
عنوان

کیاباشوهراشون جدا میخوابن

| مشاهده متن کامل بحث + 778 بازدید | 48 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ما هم جدا میخوابین اغلب

الانم که بچه داریم میره توی پذیرایی میخوابه

از اول میگفت رو تخت نمیتونم ولی قبل ازدواج رو تخت میخوابید

من اگه برم پیشش که هیچ، نرم اون نمیاد پیش من.

منم از وقتی دلخوریام بابت کارای دیگه ش زیاد شد دیگه نرفتم و جدا میخوابیم.


 ۹سال ۷سال ۹ماهه شیرخواره چرا دیرشده چون شوهرم دیگه حسی بهم نداره منم همینطور

آدما به عشق نیاز دارن که ☹️

شما چندین ساله خانواده این

شوک وارد کنید به رابطتون تا عاشقانه زندگی کنید

عزیزم به سن ۵۰ ۶۰ سالگی برسید کی بجز خودتون واستون‌میمونه؟

الان بابا مامانمو میبینم ، میگم اینا میتونستن با عشق بیشتری زندگی کنن ولی از فرصتها استفاده نکزدن

بابام که درگیر کار

مامانمم همش درگیر من بود 


🩵🪸

ما هم جدا میخوابین اغلب الانم که بچه داریم میره توی پذیرایی میخوابه از اول میگفت رو تخت نمیتونم ول ...

اهم دقیقا مث من منم دلم ازش صاف نمیشه بااینکه یه زمانی عاشقش بودم الاناهم رابطه نمیخوام ازش اونم همینطور

چقدر دردناک 😔

من طاقت یه اخم شوهرمو ندارم اینقدر دلبسته و وابستشم که خدا میدونه 

بعد میام تاپیکا رو میخونم دلم پر درد میشه 

چقدر تو زندگیا مشکلاته چقدر خانوما دلشون پر درده و چقدر ظاهر و باطن زندگیا فرق داره 

خدایا نظری به حال هممون کن 🥺🥺🥺

اهم دقیقا مث من منم دلم ازش صاف نمیشه بااینکه یه زمانی عاشقش بودم الاناهم رابطه نمیخوام ازش اونم همی ...

جالبه اونا خیلی راحت میخوابن

تا سرش رو میذاره خوابش میبره

ولی من اینجا با هزار تا فکر و ناراحتی ساعتها بیدار میمونم با اینکع خسته م و خوابم میاد

آدما به عشق نیاز دارن که ☹️ شما چندین ساله خانواده این شوک وارد کنید به رابطتون تا عاشقانه زندگی ک ...

شوهرمن کاری کرد من ازش ببرم من خیلی احساسی وعاشقانه بودم خوش خرابش کردشدم عین خودش ومیبینم که انگارازاول عشقی نبوده من درگیربچه هاشدم واون عین خیالش نیس که زندگی باعشق چی شد نظرش جالبه میگه طبیعی خوب بچه میادمشکلات زندگی و...ولی من میگم اگه عاشق بودعاشق میموند ولی مث اینکع عشقمون یه طرفه بوده اونم ازطرف من حالا من خسته شدم ازبی توجهیش وبی احساسیش شدم مث خودش برام سخت بود جداخوابیدن الانا کمکم عادت کردم ولی سخت خوابم میبره حکایت مااینکه قبلا سوارکشتی بودیم که تنها من پارومیزدم حس میکردم اونم ...حالا که نمیزنم کشتی به گل نشسته 😓

شوهرمن کاری کرد من ازش ببرم من خیلی احساسی وعاشقانه بودم خوش خرابش کردشدم عین خودش ومیبینم که انگارا ...

عزیزم شاید اون اینطور فکر کنه

ولی تو باید فکرشو عوض کنی

بعدم مگه میشه عاشق مامان بچه هاش نباشه؟

شاید اصلا خصلتش اینطوره که احساسی نیست ولی درونش نمیتونه بدون تو زندگی کنه حتی

تو بهش نچسب ولی سعی کن رابطه عاشقونه اتو درست کنی

کم کم شروع کن

🩵🪸

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز