آخرین روزی ک خونه ی مادرشوهر موندم که اونم ب اصرار خودش بود
ظهرش ک رسیدم خونشون توی یه بشقاب لپه و گوجه رو بخار پز کرده بود بدون حتی روغن و نمک گفت این واسه تو... بعد گفت یه ذره کشک کدو هم هست گذاشتم برای پسرت ک از مدرسه بیاد و یه ذره تن ماهی هست گذاشتم واسه ی فلانی ( منظورش شوهرم بود) ...یکی دولقمه که خوردم گفتم ممنون متشکر من سیرشدم دستتون درد نکنه...مادرشوهرم بعدش ی پوزخندی 😔یعنی قشنگ خودش میفهمید این غذای آدمیزادی نیست...
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
