امشب ی کم سرش درد میکرد اومد خونه شامم نخورد خوابید
من خونه رو جمع میکردم گوشیش رو گذاشتم رو میز تا بیدار شد گفت گوشیم کو گفتم رو میزه.گفت بیارش گفتم مسیج داری داشت سکته میکرد گوشیمو بده بهت گفتم بدو گوشیمو بده منم دادم بهش گفتم خر خودتی و اون هرزه که باهاش در ارتباطی.من حسم میگه هستن با هم