تو تایپیک های قبلیم گفتم که اقا رفته زن گرفته، بعد داشتم میرفتم روانشناسی که ای گندی که تو روحیه ام زده رو جمع کنم، بعد روانشناسه گف به بابات بگو بیاد منم بهش گفتم گف اوکی میام، وقت که گرفتم دبه کرد😐بهش میگم من حال روحیم بده حتی به خودکشی هم فکر کردم، عصبانی میشه بهم میگه پدرسگ، و فوش ناموسی🥲بک هفته ام هست بی عاطفه یه زنگ یا یه پیام نداده، نمیدونم چیکارش کنم، ولی میخوام کلا فراموشش کنم، ولی نمیدونم چجوری
بیخیال بابا هیچکی دنیا بر وفق مرادش نیست سخت نگیر
اسی پ مادرت؟؟؟؟
فراموش که نمی شه ولی سعی کن دیگه این آدم و کارهاش برات مهم نباشه!
چ پرتوقعید
ازدواج حق مسلم ایشون و هر آدمیه
به مشاورت بگو بابام نمیاد خودم تنهایی یه فکری به حالم بکن
گلممممم با پدرت یک جا زندگی می کنید
دیگه وقتی طلاق گرفته مختاره هر وقت مایل بود وارد رابطه جدید بشه
پستت رو بخون خیلی بی منطق نوشتی آقا رفته زن گرفته!
و نوشتی گندی ک زده
اینا همش پرتوقعی هست
و تا وقتی این بی منطقی رو کنار نذاری حالت با هیچ روانپزشکی خوب نمیشه
وقتی میگ پدرسگ درواقع داره ب خودش فش میده!
منم یه بار روانشناس میخواست بابامو ببینه نیومد و از اون بدتر وقتی شوهره سابقم بهم چاقو زد با اینکه بهش زنگ زده بودن از بیمارستان گفته بودن به یه ورشم نبود و نیومد ببینه مردم یا زنده ام، چند روز پیشمم یه عمل داشتم بازم سراغی ازم نگرفتن
من دو روزه کلا قیده همشونو زدم و خودمو یتیم میدونم برن گمشنننن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
