ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند زین قصه بگذرم که سخن می شود بلند خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون دل در وفای صحبت رود کسان مبند گر جلوه می نمایی و گر طعنه می زنی ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند ز آشفتگی حال من آگاه کی شود آن را که دل نگشت گرفتار این کمند بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند جایی که یار ما به شکرخنده دم زند ای پسته کیستی تو خدا را به خود مخند حافظ چو ترک غمزه ترکان نمی کنی دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند
تفسیر : همه ی کارها را به شوخی و خنده نگیر. مردم را مسخره نکن چون با این کار دل دیگران را می شکنی. با طعنه و نیش سخن نگو و به آشفته حالی و گرفتاری مردم خنده نکن. شاید وقتی تو هم گرفتار شوی. این کار را ترک کن تا همیشه مورد قبول مردم واقع شوی و راهت را بیابی. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم از بخت شکر دارم و از روزگار هم زاهد برو که طالع اگر طالع من است جامم به دست باشد و زلف نگار هم ما عیب کس به مستی و رندی نمی کنیم لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند و از می جهان پر است و بت میگسار هم خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست مجموعه ای بخواه و صراحی بیار هم بر خاکیان عشق فشان جرعه لبش تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم چون کائنات جمله به بوی تو زنده اند ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم حافظ اسیر زلف تو شد از خدا بترس و از انتصاف آصف جم اقتدار هم برهان ملک و دین که ز دست وزارتش ایام کان یمین شد و دریا یسار هم بر یاد رای انور او آسمان به صبح جان می کند فدا و کواکب نثار هم گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم عزم سبک عنان تو در جنبش آورد این پایدار مرکز عالی مدار هم تا از نتیجه فلک و طور دور اوست تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم خالی مباد کاخ جلالش ز سروران و از ساقیان سروقد گلعذار هم
تفسیر : به زودی به هدف و آرزوی خود خواهی رسید و روزگار سعادت و نیکبختی فرا می رسد. بدخواهی و حسادت دیگران تأثیری در اراده تو نخواهد داشت. اعتماد به نفس خود را بیشتر کن. عشق و محبت را سرلوحه ی کار خود قرار بده. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید ز میوه های بهشتی چه ذوق دریابد هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت که پیر باده فروشش به جرعه ای نخرید بهار می گذرد دادگسترا دریاب که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید
تفسیر : شکایت و غصه را کنار بگذار. بدون زحمت و تلاش به جایی نمی رسی. به وظیفه ات عمل کن در این صورت است که مژده ی رسیدن به مراد را به تو می دهند. امروز سعی و تلاش کن فردا به بوستان آرزویت می رسی. پس وقت را تلف نکن که عمر مثل باد می گذرد. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
به دور لاله قدح گیر و بی ریا می باش به بوی گل نفسی همدم صبا می باش نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش چو پیر سالک عشقت به می حواله کند بنوش و منتظر رحمت خدا می باش گرت هواست که چون جم به سر غیب رسی بیا و همدم جام جهان نما می باش چو غنچه گر چه فروبستگیست کار جهان تو همچو باد بهاری گره گشا می باش وفا مجوی ز کس ور سخن نمی شنوی به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا می باش مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ ولی معاشر رندان پارسا می باش
تفسیر : تو کار خیرت را انجام بده و از بندهی خدا تمنای جواب نداشته باش خداوند در جای دیگر جواب کار خوبت را می دهد. رحمت خداوند شامل حالت شده و مالی خوب به تو می رسد. گره از کارت باز می شود. تو کار خودت را بکن دشمن شکست می خورد و دست به هر چه بزنی طلا می شود. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند که اعتراض بر اسرار علم غیب کند کمال سر محبت ببین نه نقص گناه که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند ز عطر حور بهشت آن نفس برآید بوی که خاک میکده ما عبیر جیب کند چنان زند ره اسلام غمزه ساقی که اجتناب ز صهبا مگر صهیب کند کلید گنج سعادت قبول اهل دل است مباد آن که در این نکته شک و ریب کند شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد که چند سال به جان خدمت شعیب کند ز دیده خون بچکاند فسانه حافظ چو یاد وقت زمان شباب و شیب کند
تفسیر : به زمین و زمان چنگ انداخته ای و به زور می خواهی همه چیز را به دست بیاوری. تا راه راست نروی و سر بر آستان خداوند فرود نیاوری به مرادت نمی رسی. کلید گنج خوشبختی تو قدم گذاشتن در راه راست می باشد. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی تا یک دم از دلم غم دنیا به دربری در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست آن به کز این گریوه سبکبار بگذری سلطان و فکر لشکر و سودای تاج و گنج درویش و امن خاطر و کنج قلندری یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری نیل مراد بر حسب فکر و همت است از شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری
تفسیر : روزگار با تو یار شده و همه چیز بر وفق مرادت پیش خواهد رفت. مطمئن باش اگر مانعی سر راهت باشد فقط خداست که دست تو را می گیرد. اگر همیشه در مقابل خدا بر خاک بیفتی در عین خطر خداوند تو را نجات می بخشد و یک لحظه آرامش خاطر و راحتی را با یک دنیا زر و سیم عوض نمی کنی. برای رسیدن به مرادت تلاش کن و نذر خویش را ادا فرما. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
در سرای مغان رفته بود و آب زده نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده عذار مغبچگان راه آفتاب زده عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده گرفته ساغر عشرت فرشته رحمت ز جرعه بر رخ حور و پری گلاب زده ز شور و عربده شاهدان شیرین کار شکر شکسته سمن ریخته رباب زده سلام کردم و با من به روی خندان گفت که ای خمارکش مفلس شراب زده که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده وصال دولت بیدار ترسمت ندهند که خفته ای تو در آغوش بخت خواب زده بیا به میکده حافظ که بر تو عرضه کنم هزار صف ز دعاهای مستجاب زده فلک جنیبه کش شاه نصره الدین است بیا ببین ملکش دست در رکاب زده خرد که ملهم غیب است بهر کسب شرف ز بام عرش صدش بوسه بر جناب زده
تفسیر : خانه شما به زودی مجلس بزم و عروسی خواهد شد و همه به شوق این وصال کمر همت بسته اند. وصلت فرخنده ای است. مواظب عده ی باشید که می خواهند همه چیز را خراب کنند. از چیز نترسید دولت بخت با شماست و دعاهایتان مستجاب شده با کمی عقل و خرد همه کارهایتان نیز رو به راه می شود. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی ای پسر جام می ام ده که به پیری برسی چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند شاهبازان طریقت به مقام مگسی دوش در خیل غلامان درش می رفتم گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی لمع البرق من الطور و آنست به فلعلی لک آت بشهاب قبس کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش وه که بس بی خبر از غلغل چندین جرسی بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ یسر الله طریقا بک یا ملتمسی
تفسیر : در گذر عمر غافل مانده اید اگر می خواهید به قله های موفقیت صعود کنید از تجربه ی پیران استفاده کنید تا خودتان نیز مانند عمری طولانی و با عزت داشته باشید. خیلی زود گول ظاهر مردم را می خورید و خودتان را کوچک می شمارید. مقامتان بالا می رود و زبانزد خاص و عام می شوید. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آن بنماید رخ گیتی به هزاران انواع در زوایای طربخانه جمشید فلک ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر جام در قهقهه آید که کجا شد مناع وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگیر که به هر حالتی این است بهین اوضاع طره شاهد دنیی همه بند است و فریب عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع عمر خسرو طلب ار نفع جهان می خواهی که وجودیست عطابخش کریم نفاع مظهر لطف ازل روشنی چشم امل جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع
تفسیر : اوضاع به این صورتی که هست نمی ماند. فردای روشنی هم در پیش است. مراقب دنیای پر از نیرنگ و فریب اطرافت باش و از کنار آنها بگذر. هر چه می خواهی از خدا بخواه چرا که فقط اوست که مظهر لطف است و حیله ندارد و می تواند تو را به مقصد برساند. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ از این فسانه هزاران هزار دارد یاد قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد ز حسرت لب شیرین هنوز می بینم که لاله می دمد از خون دیده فرهاد مگر که لاله بدانست بی وفایی دهر که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد نمی دهند اجازت مرا به سیر و سفر نسیم باد مصلا و آب رکن آباد قدح مگیر چو حافظ مگر به ناله چنگ که بسته اند بر ابریشم طرب دل شاد
تفسیر : در رویا و خیال پردازی ها غرق شده ای. آرزوهایت تمامی ندارد و دور و دراز است. وقت گران مایه ی خود را تلف می کنی. هیچکس آنقدر عمر نمی کند که به تمام آرزوهایش برسد. پس همین چند صباحی را که زنده هستی از زندگیت لذت ببر. آنچه از زندگی که باید قسمتت باشد حتما به تو خواهد رسید. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت از پای فتادیم چو آمد غم هجران در درد بمردیم چو از دست دوا رفت دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه زان پیش که گویند که از دار فنا رفت
تفسیر : کارهای مهم را بازیچه نگیر چون خطا می کی. حرفی را زده ای که عدهای از تو رنجیده اند، دل آنها را بدست بیاور، چون در زمان پیری و تنهایی کسی نیست که دیگر با او همدلی کنی و هم سخن شوی. ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. الان هم دیر نیست. طبیب تو خداوند اس روبه سوی او آور تا تو را شفا دهد و از مشقات رهایت سازد. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان مه جلوه می نماید بر سبز خنگ گردون تا او به سر درآید بر رخش پا بگردان مر غول را برافشان یعنی به رغم سنبل گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان ای نور چشم مستان در عین انتظارم چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان دوران همی نویسد بر عارضش خطی خوش یا رب نوشته بد از یار ما بگردان حافظ ز خوبرویان بختت جز این قدر نیست گر نیستت رضایی حکم قضا بگردان
تفسیر : از جفای روزگار شکایت می کنید کارهایتان آن طور که می خواهید پیش نمی رود. خیلی تلاش می کنید تا خواسته هایتان بر وفق مرادتان باشد اما باید ساخت. فعلا تقدیر برای شما اینچنین رقم زده است. همیشه باید رضایتان به رضای خدا باشد، اینطور آرامش روحی و روانیتان زیاد می شود. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob
اسی توروخدابرام بگیر میخوام ببینم کی این سختیام تموم میشه بعد فوت مامانم بدترشدم 😭😔اسمم مریمه
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم جواب تلخ می زیبد لب لعل شکرخا را نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند جوانان سعادتمند پند پیر دانا را حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
تفسیر : به قولی که داده ای عمل کن. کار ناتمامت را تمام کن ولی پایت را از گلیمت درازتر نکن چون باعث رسوایی ات می شود. در حق کسی بدی نکن چون نتیجه اش دامنت را می گیرد. نصیحت این پیر دانا را گوش کن تا سعادتمند شوی و گره ی کار تو باز شود. اقبال و ستاره ی تو چون خوشه ی پروین است. https://cafebazaar.ir/app/fix.falaziazan.alinajafkhob