سلام خانما من 17 سالمه از زمانی که بچه بودم و یادمه هیچوقت مامانم منو نمی‌خواسته اینکه فکر می‌کرد پسرم و وقتی فهمید دخترم بهم علاقه ای نداد خانوادم در حد مالی کمکم میکنن ولی با هزار منت شده بود وقتایی که با مامانم بی دلیل در رو توی تاریکی روم قفل می‌کرد و کتکم میزد نزاشت هیچوقت رویایی داشته باشم با هزار کتک مجبورم کرد برم پزشکی ولی من رفتم هنر شبایی که بدون اینکه برای ناهار یا شام صدام کنن خودشون میخوردن من فقط بچه بودم مامانم دیوار وار عاشق فرزند پسره جلوی همه همیشه تحقیرم میکنه میزنمت راجبم دروغ میگه تهمت میزنه حتی قضاوتم میکنه بابام هم که تاحالا حتی یه بار هم بغلش نخوابیدم چون میگفت خوابم نمی‌بره برو سر جات مادر من به شدت شکاکه همیشه فکر میکنه دارم با پسری چت میکنم با اینکه من حتی دوست درست حسابی هم توی مدرسه نداشتم و ندارم توی فامیل همه چون دیدن مادرم بهم می محلی میکنه و میگه دنبالم نیا آبروم و میبری اونا هم سرم قلدری میکنن مسخرم میکنن حتی داییم منو میزنه همیشه هم بهم میگن روی مخ واقعا شکسته شدم الانم دارن خودشون غذا میخورن حتی اسم منم نیاوردن خیلی بیشتر از اینه چیزایی که کشیدم مخصوصا اینکه پسر خالم میتونه هر بلایی بخواد سرم میاره بدون اینکه کسی چیزی بهش بگه💔🙂
خوشحال میشم بگید چیکار کنم چندین بار اقدام به خودکشی ناموفق کردم ولی خودکشی راه چاره نیست بنظرتون چیکار کنم..... 💔🙂
حالا نمیدونم پسر بودی قرار بود چه گلی به سرش بزنی، لعنت به زنای خود تحقیر نادون
ببخشید من کیبوردم خرابه
خدا به کیا بچه میده
اینا ناشکریه واقن با یه بچه بیگناه این کارارو بکنی:)
خدا حقتو ازشون بگیره
اون ایموجی خوشحال چیه حالا آدم نمیتونه بفهمی الان خوشحالی یا ناراحت فک کن من از خونوادم کتک بخورم ایموجی لبخند بذارم
منم مث توام. چ میشه کرد. گفتم میخوام برم دانشگاه گفت درسخون بودی مهر میرفتی همش منت منت
منم سر این رفتار های مامانم کلی گریه کردم
الان تقریبا ۳ ساله میگم قلبم درد میکنه انگار نه انگار ولی آبجیم یه ذره سرش خورده به نیمکت میگه من نمیتونم امشب بخوابم ازم متنفره منم ازش متنفرم 💔
ای وایییی.چقدر بد عزیزم.منم نمیخوام توی این دنیا باشم.چونکه کسی که دوستش دارم خیلی خیلی کمرنگ شده و کم پیام میده.این منو ناراحت میکنه.سر گذشته کثیفی که داشتم.خانواده ام منو طرد کردند.و خیلی مسایل دیگه.
