دوسش دارم، ولی خانوادش نمیزارن. خیلی نامردن. به محض اینکه اومدم خونه خودم، پدرشون زندگی رو ول کرده و رفته خونه جاریم تو شهرستان. مسئولیت مادرش و سه تا بچه افتاده رو دوش شوهر من. خودشم که خونه جاریم میخوره و میخوابه.هر هفته باید بریم احتیاجات خونشون رو بخریم. فعلا هیچ آینده ای نمیبینم