نامزدم برا ی شهر دیگه هست من یه شهر دیگ هستم اونا تو شهر ما کسی رو ندارند ولی یه ذره دورتر از شهر ما بعضی فامیلاشون هستند بهم گفت نظرت چیه بیایم خونتون میوه هارو تزیین کنیم بنظرتون زشت نیست؟ مامانم میگه زشته موندم چی بگم بهش
پاییــز اومـــده؛ پیِ نامـــردی، یه نسیـم رفتــه؛ پیِ ولگــــردی ، توو شبِ سیاه… توو شبِ تاریک ، از چپ وُ از راسـت؛ از دور وُ نـزدیک، یه نفر داره؛ جـار میزنه، جـار،آهای غمی که مثلِ یه بختک؛ رو سینه ی من، شـده ای آوار، از گلــویِ من، دستـاتوُ بــردار… دستــاتوُ بردار… از گلــویِ من ...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نه عزیزم،منم شرایطم همینجوری بود،همسرمو مادرش از دیشبش از شهرستان اومدن خونمون،صبح بلند شدیم همه چیزو همه باهم تزئین کردیم انقدرم بهمون خوش گذشت،کلی انار دون کردیم هندونه برش دادیم،یادش بخیر