ازبس تاپیک مهمون داری هامو زدم که شهره شدم اونایی که نمیدونن بگم من هرسال عید و تابستون پزیرای پونزده بیست روزه ی دوتا از زن داداش و داداشام هستم اونم چجوری ...حتی تو سفره انداختنم کمک نمیکنن و کلی بریز و بپاش و ....امسال تصمیم گرفتم بگم خونه نیستم میخایم بریم مسافرت از اول اسفند اعلام کردم ما میخوایم بریم مسافرت خونه نیستیم اما هرچی تصمیم میگیریم بدترش سرم میاد داداشه با زنش یه هفته قبل از عید اومدن و دوروز موندن و رفتن خونه پدرم و ... صبح روز عید با خیال راااااااااااحت داشتم هفت سین رو تزیین میکردم و ...شوهرمم خونه نبود و برا نهاربرمیگشت خونه .... دقیقاااااا دوساعت قبل از عید دیدم در زدن از چشمی نگاه کردم انگار برررررررق گرفت منو جاری کوچیکه و شوهر هیز و چش چرونش" که باهاش دعوام شده بود سر چش چرونی ش " پشت در بودن با سه تا ساک گنده