فقط نمیخوام دیگه تو این خونه باشم
خودشون روانین دارن منم روانی میکنن هرثانیه کنارشون بودن مثل شکنجه س عذابه هرروز بحث و دعوا غرغر سرچیزای چرت و الکی
بعد هر دعوا بهم حلمه دست میده میلرزم نفس کشیدن سخت میشه برام تا چند دقیقه بی اختیار اشکام میریزه هرروز سردرد نمیتونم تحمل کنم هر اتفاقیم بیفته از حسی که الان دارم بهتره انگار با موندن دارم به خودم توهین میکنم و بهشون اجازه میدم هرکاری میخوان باهام بکنن