یه کت و شلوار مشکی با یه پیرهن آبی تنش بود و جلوی محل کارش ایستاده بود، قلبم لرزید و تا جایی که توی دید بود نگاهش کردم، الان بابای دخمل کوچولومه و کنارم نشسته.
شما هم اولین بارتون رو به اشتراک بذارید لذت ببریم.
خیلی خوبه ک بهش رسیدی خوشبخت بشی عزیزم🌹❤️
همیشه همه جا شماره مامانم و میدادم برای کارام ... تو چشمم نگاه کرد حول شدم شماره خودمو دادم .... والان ۸ ساله باهمیم ی دختر داریم
اجرا داشت اون منو نميديد ولي من كل نگاهم بهش بود نميدونم چي ديدم توش كه همون حا قلبم براش لريزيد ديگه كارم شد بود تا جايي كه ميشد اجراهاش برم الانم بعد از پنج سال داريم جدا ميشيم
اونم اولین بار یه پیراهن آبی با چارخونه های سفید و شلوار جین آبی پوشیده بود با همون لبخند همیشگیش
امان از این پیرهن آبی ها
اولین باری که دیدمش یه پیراهن سفید مردونه شیک پوشیده بود با شلوار مشکی کت اسپرتشم دستش بود و خیلی مغرورانه داشت میخندید
الانم بابای کنجد تو دلیمه الهی قربونش بشم
اولین بار وقتی به دنیا امدم هر روز میومد بالا سرم مینشست نگام میکرد گریه میکرد بیارنش پیش من . ( پسرعمومه)
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
