2777
2789
عنوان

تولد مادرشوهرم نمیخوام برم خونشون

1648 بازدید | 71 پست

طبقه بالای مادرشوهر زندگی میکنم.در ظاهر باهام خوبن.مشکلاتی هم داشتیم باهم.ولی فکر میکردم درکل خوبن

تا اینکه پریشب شوهرم پایین بود خیلی طول کشید بیاد.رفتم گوش وایسادم.دوجمله شنیدم درمورد خودم ک کامل بهم ریختم.

شوهرم با لذت تعریف میکرد ک نمیزاره من برم خونه پدرم شبا بخوابم.میگفت اجازه نمیدم.اونا هم نیگفتن ازخانواده زنت هیچی رو قبول نکن.ماهمه چی برات میاریم.بقیه حرفاشونو گوش ندادم اومدم بالا.بعد ب شوهرم گفتم چقدر طول دادی

گفت هیچی صحبتای معمولی.گفتم خرف من ک نبود گفت ن.ب جون دخترم.بعد بهش گفتم ک من گوش وایسادم خودم شنیدم چی گفتی.ک اونم قاطی کردو گفت غلط کردی گوش وایسادی و ....

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم موضوع کش ندادمو در اتاق بستم.ب براددشوهرم پیام دادم همه چیزو گفتم.اونم گفت صحبت میکنم ببینم موضوع چی.هنوز بهم خبر نداده

امشبم مثلا تولد خانم معلم معلمی ک ب پسرش راه و چاه یاد میده.موندم برم یا نه.اصلا نمیدونم موضوع کامل چی بوده

دیروز زنگ زده خونمون بهم میگه نرو دنبال دخترت ازمدرسه بیار.من میارمش.تو زحمت نکش.دوباره زنگ زده میگه ببخشید یادم رفت چیزی از بیرون لازم داری برات بگیرم.من موندم با این همه دوروییش

نمیگفتی گوش واستادم میگفتی داشتم میومدم پایین اتفاقی شنیدم پشت در...

الان اون طلبکاره...

باهاش قهر باش و تولدم نرو

اگر چیزی گفتن بگو فک میکردم منو مثل دخترتون میدونین و اتفاقی حرفاتونو شنیدم همه ذعنیتم خراب شد و دلم شکسته..

من مگه بد هسنم براتون و ...

پیاز داغ زیاد کن که فک میکردم خوب هستین و با هم خوب هیستم و...

سادگی گکردی یا باید همون موقع درو باز میکردی میرفتی تو و حالیشون میکردی شنیدی و با ی نگاه نفرت انگیز بهشون میشستیشون میومدی بالا یا بعدا میرفتی پیششون میشستی میگفتی مامانم گفته شبا هیچ جا غیر خونه ات نباش چون مثلا فلانی می‌رفته خونه باباش ننه و خواهره پسره از حسادت زن جور میکردن واسش. ی 4تا هم فحش آبدار میدادی میومدی بالا تا بسوزن و بفهمن پسرشون نیست که نمیزاره بری خونه بابات این تویی که نمیری چون فکر میکنی مثل اون یارو که مثال زدی اینام آشغالن

دیروز دعای توسل گذاشتم و بقدریییییییی گریه کردم ک سبک شدم.بخدا خیلی دلم شکست.

زنگ زدم ب خواهرشوهر بزرگم باهاش درددل کردم.اونم گفت نمیدونم نوضوع چی ولی کارشون اشتباه بوده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز