شوهرم کارش یه شهر دیگه ست.میمونه کارخونه.دیروز براشون یه کارگرجدید اومده.چتدروز پیش میگفت پاهام گزگزمیکنه.حالا به دختره گفته برای من معجون سیر دابلیمو درست میکنی بیاری.شماره شم داده به دختره که اگه نتونستی درست کنی زنگ بزن بهت بگم.دختره م شب بهش پیام داده که برات پسته و انارم میارمو نمیزارم بهت بد بگذره و شوهرمم گفته من چون فشارم بالاست گفتم آبلیمو بیاری اینجا محیط کوچیکه زشته و دختره مگفته نگران نباش یجوری باهات دوست میشم که هیچکی نفهمه.بچه ها شوهرمن ساده ست احساس میکنم دختره از اوناییکه حتی تصویری با شوهرم یه کارایی کنه وکم کم بهش بگه بیابریم بیرون و..دیروز بیست دقیقه باشوهرم حرف زده بود..شوهرمنم شله زود خودشو از دست میده.بچه ها نه دسترسی دارم بهش که چکش کنم.نه میتونم بکسی بسپرم که زیرنظرش بگیره بنظرتون چیکارکنم.دیروز برام ایناروتعریف کرد.هیچی نگفتم گفتم اگه بگم یهو همه جیزو قایم میکنه و دیگه هیچی نمیگه.حالا موندم دارم خودمو میخورم دیشب یه ساعت نتونستم بخابم بنظرتون چیکارکنم.