بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مادرم گفت نه تو نگی منم نمیگم اما حسرت یه مراسم گرفتن به دل ما موند حتی تاریخ عروسی رو معلوم نمیکنید که کی هست گفت باشه میگم اما یه سردرده برا من ماهم گفتیم بیخیال چرا سردرد بشه
اینم تا رفت خونه مثل اینکه گذاشته کف دست همسرم اونم خط قرمزش مادرشه و ناراحت شد و حرفی نزد تا فرداش گفت بیا خونمون منم نرفتم یه ساعت بعد تنها بودم گفتم بیا گفت میام و نیومد پدرم سراغش رو میگرفت گفتم بیا بابام نفهمه بینمون بحث هست گفت نمیام مامانم نمیذاره بذار بابات بفهمه و بزرگترا تصمیم بگیرن
حالم بد شد رفتیم بیمارستان پیام دادم بهش اونم گفت حال مامان منم بد شده دکتریم نمیخواستم شب کسی خراب بشه بعد از اون هیچ خبری ازم نگرفته نه خودش نه خانواده اش
حتی بازم پرسیدم دلیلش چیه که اینهمه ناراحتین بگو تا برطرف بشه