جهت اطلاعت بگم اون فائز دختر حاج فلانی بود که واسه یه عطر به معذرت خواهی افتاد اونم تو بودی که با شاه فالوه نمیخوردی و کلی کارگر داشتی و...ولی با یه معذرت خواهی رام شدی و...
ولی اینجا نی نی سایته منم دختر اقیانوس آرام
پس در نتیجه اگه ماجرا رو کامل میزاشتی میخوندم نکه معطل بشم هروز بیام ببینم قطره چکونی تعریف کنی که شور هیجان داستانت بره بالا ؟
خدا حافظ