واقعا نمیدونم چی بگیم و چه کار کنیم
خواهر من دانشجوی یه رشته مهندسی دانشگاه امیرکبیر هست
یه پسره توی دانشگاه بهش پیشنهاد ازدواج داده؛ بابای پسره کارخانهدار هست و وضع مالیشون خیلی عالیه
بخاطر همین خواهرم جواب رد داد ولی پسره ول نکرد
شوهر من همیشه از خواهرم حمایت مالی میکرد البته از بقیه خانوادهام متنفره درحدی که حتی نمیخواد آدرسمون رو داشته باشن ولی با این خواهرم خیلی خوبه و ازش حمایت میکنه
لپتاپ و گوشی و هزینههای دانشگاه و لباس و اینجور چیزها رو براش تامین میکنه و در این مدت بارداریم هم ماشینم رو چندبار به خواهرم قرض دادم و خلاصه سرتون رو درد نیارم مدل گوشی و لپتاپ و ماشین و پوشش خواهرم باعث شده که اون پسره پیش خودش فکر کنه اوضاع مالی خواهرمم خوبه درحالیکه اوضاع مالی خانواده ما افتتاح هست و اوضاع فرهنگی بدتر
حالا شوهرم چندروز پیش به خواهرم گفت پسره رو پنجشنبه تنها دعوت کن بیاد خونه ما تا من و خواهرت باهاش حرف بزنیم و شرایط رو واضح بهش بگیم
چون اگر مستقیم بیاد و اوضاع خونه و خانوادهتون رو ببینه شوک میشه بخاطر همین بهتره بیاد خونه ما
حالا الان من نمیدونم ما باید چی بگیم و چه کار کنیم؟
اینم بگم که خانواده همسر منم بخاطر اوضاع خانوادم باعث رنجشم شدن و هی من و شوهرم رو مقایسه کردن و گفتن پسر ما بدبخته که خودش پزشکه و رفته یه زن بیخانواده گرفته که حتی لیسانس هم نداره
ولی خب خواهرم و اون پسره از نظر تحصیلات در یه حد هستن و دانشجوی یه رشته و یه دانشگاه
و خواهرم خودش الان داره کار هم میکنه
بنظر شما خواهرمم قراره درآینده مثل من تحقیر بشه؟ یا چون خودش موقعیت خوبی داره خانواده رو ندید میگیرن؟
خواهرم خودش خیلی میترسه و میگه نمیخواد ازدواج کنه باوجود اینکه پسره رو دوست داره
حالا شما بدون روشن فکر بازی راستش رو بگید که اگر جای خانواده پسره باشید چه برخوردی میکنید؟
و اینکه بنظرتون چی بگیم و چی نگیم؟