بعد مدتها خودمو مجبور کردم برم پیش روانشناس. رفتم پیش روانشناس دانشگامون بخاطر اینکه اصلا تمرکز نداشتم و هیچکاری رو درست حسابی نمیکردم ولی اون از بچگیم سوال کرد از رفتارای مامان بابام باهام. منم بچگی خوبی نداشتم همش جنگ و دعوا بود . بعضی چیزارو بهش گفتم ولی بعضیاشو نه. هی ازم میپرسیدا ولی من انکار میکردم الکی. حالمم خیلی بد بود، یاد اون اتفاقای و حرفای بد افتاده بودم با گریه حرف میزدم