سلام
من دویست تومن پول داشتم
واسه باشگاهم بود بعدش رفتیم پارچه فروشی رو تختی خریدیم مامانم میخواست از پول خودش بده
من دلم سوخت از همون دویست تومن خودم دادم
بعدش رفتیم تو مغازه بدلیجاتی ی دستبند و گوشواره ست شب چله دیده قرمز بود خوشم اومد کلا ۲۷ تومن میشد بعد مامانم تو مغازه گفت نخر همش میخوای پول خرج کنی منم گفتم پول باشگامه خب همش ک تموم شد بزار بدم بره دیگه چیزی نمونده گفت چند روز دیگه تولدته میخوای برف شادیو اینجور چیزا بگیری پول کم میاری گفتم بابا واسه همه چی پول میده واسه برف شادی هم میده گفت چرا شعور نداری منم گفتم تو شعور نداری من از پول خودم دادم ک پولای تو تموم نشه (ک واقعا خریت کردم خیلی خرم واقعا )
الآنم هم از باشگاه افتادم هم از تولد
گفت واست تولد نمیگیرم
البته لباس واسه تولدم خریدیم ها
ب دوستامم از قبل گفتم تولد میخوام بگیرم نگیره لج میکنم
ولی اصلا نگیره ب جهنم چون میدونه واسم مهمه اینجوری میکنه😐💔🤐