بخشش مهریه

بله دوستان درسته  از اول اشتباه کردم که قبول کردم‌ و بهش اعتماد کردم ولی خب فکر کردم که اونم سر قولش میمونه نمیدونستم بدون هیچی ازم می‌خواد که این کارو بکنم. یعنی همه چی رو‌یکطرفه به نفع خودش می‌خواد سر همین بهم گفت دیگه اعتماد ندارم و جنگ و دعوا راه انداخت در خونه رو من قفل کرد منم دیدم اینجوری نمیشه موضوع با خونوادم‌در میون‌گذاشتم مامانم اینا هم تا فهمیدن منو آوردن پیش خودشون ‌گفتن مردی که همچین حرفی میزنه اهل زندگی نیست، تو دوراهی موندم همش میگفت مهریه پشتوانه زندگیت نیست الانم میگه دیدی حرفم درست بود اگه رو قولت میموندی سر زندگیمون بودیم😞😞😞

اره واقعا هنوز نمیفهمم چرا اینقدر اصرار به بخشش مهریه داره و یه جورایی تداوم زندگی رو‌‌به بخشش مهریه میدونه یعنی از اولش بهم گفته بود مهریه ضامن بقای زندگیت نیست و زندگیتو به هم میزنه الانم همش همینو تکرار میکنه که دیدی اخر مهریه زندگیتو خراب کرد😞

چی‌بگم‌خدا نگذره ازین مردا که زندگی به بازی میگیرن به خدا هیچوقت نمیشه فهمید تو سرشون چیه😔اینقدر داغونم که حد نداره😞😞

اره قبول دارم اشتباه کردم فکر میکردم اونم سر حرفش میمونه

اخه من رو چه حسابی میتونم بدون هیچی و هیچی مهریمو همین اول زندگی ببخشم 😞 

بله ازدواج دومش بود دلیل طلاقش خیانت اون خانم بود برگه ای که خانمشو با یه آقایی تو‌یه خونه گرفته بودن بهم نشون داده بود. حدود یه سال صیغه محرمیت خوندیم و ۷ ماه زندگی مشترک داشتیم الان حدود سه ماهه خونه پدر و مادرم هستم

دیگه بعد این رفتارهایی که از خودش و خونوادش دیدیم خونواده منم همین نظرم دارن با توجه به اینکه خونواده من و حتی خود من کوچکترین بی احترامی بهشون نکردیم با اینکه خیلی کنایه ها از مادرش میشنیدم.واقعا تو این سه ماه خیلی اذیت شدم و عذاب کشیدم حتی الانم خیلی داغونم خیلی تاثیر بدی روم گذاشت همش موندم من که هیچ خطایی نکردم همه جوره با همه چی کنار ‌میومدم عاشقانه شوهرم و زندگیمو دوست داشتم و چشمم رو خیلی چیزا بسته بودم واقعا درحقم نامردی شده حتی در حق خونوادم که کوچکترین بی احترامی نکردن و تو همه جشن ها سنگ تموم گذاشتن وااقعا درسته که میگن خوبی و محبت زیاد دلو میزنه  

بله درسته منم احساس کردم این خیلی خودخواهیه که از من بخواد بدون هیچ پشتوانه دیگه ای مهریمو ببخشم من اول قبول کرده بودم به بخشش اما نه اینکه بدون هیچی خودشون گفته بودن مهریه نباشه اما چیزای دیگه تو زندگی به نامت میزنم اما حاضر نشد این کارو انجام بده هیچکی همچین چیزی قبول نمیکنه اونم با تغییر رفتارها و عصبانیت ها و دخالت هایی که از طرف مادرشون دیده بودم

 دقیقا منم الان از همین بابت دارم اذیت میشم که حس میکنم عشق و احساس و اعتمادم به بازی گرفته شده با اینکه خیلی ایشون دوست داشتم اما ازینکه میبینم به خاطر مهریه حاضر شده رو همه چی پا بذاره و زندگی رو به هم بزنه خیلی اذیتم میکنه😔