یه دوست دارم که خیلی صمیمی هستیم هروز یکی دوساعت تلفنی حرف میزنیم. انقدز صمیمی هستیم ک یه بار نه ساعت تلفنی حرف زدیم. یه مشکل داره خیلی حسوده و چندبار رفتارش اذیتم کرد یه بار رفتم کلا ولی چون دوست مشترک داشتیم دوباره باهم بودیم تا اینکه این اواخر شورشو دراورده. مشکل برام پیش اومد بود وسط خیابون این پشت گوشی بود من داشتم از استزس میمردم داشت از تم تولدش حرف میزد اخرم خانوم ب قباش برخورد گفت من میرم ما ک حرف نمیزنیم. کلا هروقت مشکل داره من باید گوش بدم ولی مشکلات من ب یورشه عملا. انقدر الکی ازش تعریف کردیم واسه خودمون شاخ شده.
از طرفی کلی ویژگی خوب داره ولی بعد حرف امشبش دیگ حالم ازش بهم خورده میخوام دوستی رو تموم کنم واقعا. امروز رفتم براش تم تولد قیمت کنم مدلاشو بفرستم بعد دیدم هزینه ها خیلی میشه با کیک و خلاصه گفتم شام نده دسر و فینگر فود بزار. اخر شب اونایی ک میمونن شام بده. برگشته میگ نودل بخر بیار تا همونو درست کنم شام بخور😐 یا زنگ بزن اسنپ فود😐خیلیم جدی. گفتگ باشه جالا تخم مرغی چیزی میحوریم اروم باش. گفت 💩بخور . من همچنان تو شوک ک شوخیه اینا برگشته میگ چاقم هستی از بس چیز خوردی😐من اصلا چاق نیستم مسئله اینه ولی چون اون خیلی لاغره من میگم من تپلیم تو خوبی ک ناراحت نشه. باورم نمیشه.جالب اینه بخاطر تولد ایشون من باید برم تا یه شهر دیگ و کلی هزینه کنم بعد کسی ک میخواد شش تومن خرج کنه و قراره تا فردا عصرش ویلا باشیم برای یه شام اینجوری کنه.😑 خلاصه از این چیپ بازیا خسته شدم. کل مکالمه مون شوه راجع به دوست پسرای ایشون حرف زدن. من تو فاز این چیزا نیستم داره منو میکشه پایین. انقدر الکی ازش تعریف کردیم داره از خودمون ایراد میگیره. هم از من هم از دوست مشترکمون 😑