بچه ها قرعه کشی دراومده بود برامون قرار بود خرد خرد بزنن توکارتمون که منم به شوهرم نگفتم گفتم بزنن تو کارت من وقتی همه اشو زدن بهش بگم تو خیال خودم گفتم اینجوری خرج نمیکنیم هدر نمیشه بعد که شوهرم فهمید ناراحت شده که چرا ازم قایم کردی و نزاشتی کارت من بزنن
خب فقط ناراحت شده؟ حالا یه مقدار ناراحتی طبیعیه فقط نباید بزارین کش بره
نه اولش چن بار گفت منم توضیح دادم دلیلمو اما بازم دو سه روز پیش گفت منم پاشدم همون دیقه رفتم کل پولو زدم به کارت خودش باهاش دعوا کردم گفتم باید خجالت میکشیدی به زبون نمیاوردی گفتم زن و شوهریمون همینجا تموم شد اما از اون روز خیلی میترسه که برم یا همینجوری بمونم باهاش هنوز اشتی نکردیم
ولی هر چی از دهنم دراومد بهش گفتم گفتم من کم تو نداریات تحمل نکردم حتی کل پولو اتیش هم میزدم بیخبر از تو نباید به زبون میاوردی ولی الان خیلی انگار پشیمونه از سر کار میاد همش چشمش به منه منم اصلا نگاششم نمیکنم