مطمئنم بهم میگن بی سیاست
ولی واقعا نمیتونم سیاست داشته باشم
من عقدم شوهرم واقعا برای من کاملا ایده آل هست و در حد شرایط خودمون برام کم نذاشته
منتو این دوران عقد اصلا بهش نگفتم پول بده یا میخوام بنده خدا خودش حواسش بود
حالا ما نزدیک عروسیم داشتیم سر مخارجی که مونده بود حرف می زدیم
یه مبلغ مشخص داشتیم و خرده ریزی های زیاد
بعد به من گفت خب چی لازم داریم
یه سری ها رو خودش باید اوکی میکرد یه سری ها رو من
من گفتم این چیزا این قیمت حدودا میشه
گفت تو بگو بزنم گفتم هر چی خودت میدونی روم نميشه بگم🤣
خلاصه یکم بالاتر زد بعد من بهش کمتر بزن شاید خودن لازمت شد خنده ش گرفت
گفت به حساب غریبه که نزدم لازم شد بهت میگم یه مقدار شوخی شد و بهش گفتم من منظورم این بود چون خرد ریزی های فنی خونه زیاده شاید بیشتر لازم شد
گفت بیخیال خدا بزرگه و از این حرفا
حالا بعدش گفتم درسته میدونه من از سر دلسوزی و مهربونی گفتم کاملا میشناسه من رو
ولی شاید درست نباشه این جمله رو بگم یه جمله مثبت جایگزین میگفتم
نظرتون چیه
خنگ بازی درآوردم نه😅🤣