2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

پنج سال ازدواج کردیم شوهر من سگ کوچه رو هم واسش اولویت داره تا من کافیه کسی بهش نیاز داشته باشه از رو نعش من رد میشه میره از بس سر این مسایل دعوا کردم درست نمیشع میگه بلشه باز شروع میکنه 

من امیدم به خدا بعد خدا هم به خداست 

ادم که نمیتونه یه باره صددرصد یه ادمو تغییر بده کم کم تغییرش بده اون که به همه کمک میکنه یه بار تو پیش قدم شو بهش پیشنهاد بده که این طوری میتونی به طرف کمک کنه بعدش کم کم این عادت رو از سرش بنداز

دیروز داماد عمش فوت شده بود کلا ی بار دیدیمش از هفت صب من بیدار کرده که پاشو باید بریم فک کن یکی دیگه مرده ما رو زا به راه کرد فک کن هفت بیدار کرد من حاضر شدم هشت یازده رفتیم هی میگم خب عصر مثل همه بزیم تشعیع هی جو گرفتش ما مثل شما نیستیم فامیل دوستیم خرج می‌کنیم تا چن روز ختم میذاریم خب چه ربطی به من داره من ضایع میکنه بعدش هم هی میگف میخای تو نیا خب لباس پوشیدم ی پالتو مشکی شلوار پوت مشکی پوشیدم میگه چاپر بپوش فامیلا ما خیلی ساده تو ختم لباس میپوشن فردا حرف در نیارن واسمون آنوقت خودش کت شلوار و هفت تیغه و عطر لباس مجلسی هاش پوشید این تا اینجاش 

من امیدم به خدا بعد خدا هم به خداست 
ادم که نمیتونه یه باره صددرصد یه ادمو تغییر بده کم کم تغییرش بده اون که به همه کمک میکنه یه بار تو پ ...

من مشکلم کمکش نیس اینکه جو گیر میشه تو ی مراسم یا بیزون خونه من بچه رو یادش میره همه تو ختم پیش زنشون وایساده بودن این رفته بود بالا سر مرده حتی شوهر من رفت غسل داد میت و درصورتیکه ده تا برادر برادزاده فامیل نزدیکتر بود من تو فامیل اون تازه وارد بودم کسی نمیشناختم درصورتیکه جاری ها دیگم بیست سال هستن خب حق دارم بیاد کنارم وایسه من به چهار تا فامیلش معرفی کنه 

من امیدم به خدا بعد خدا هم به خداست 
ادم که نمیتونه یه باره صددرصد یه ادمو تغییر بده کم کم تغییرش بده اون که به همه کمک میکنه یه بار تو پ ...

خیلی عصبیم واقعا چون هر وقت باش میرم بیزون از رفتیم پشیمون میشم چون خجالت میکشم از رفتاراش ک اصلا هوا من نداره خرید میریم بیرون من میشونه تو ماشین خودش میره مثلا ی چیزی بخره تا تابستون بود میگف بچه گرمش میشه تو بشین زمستون سردش میشه اکرم خودم پشت سرش پیاذه شم بزم تو مغازه ناراحت میشه میگه چرا میای میچسبی به من 

دیشب اومدم بیزون همه بلند شدن از مسجد که برن خونه هاشون اومده میگه برو تو بشین چرا پاشدی میگم همه پاشدن میگه برو تو ماشین بشین پس چرا وجود من اذیتش میکنه مگه میخاد چکار کنه که نباید من کنارش باشم بخدا بقران همه فامیلش تو حیاط کنار زن بچشون بودن من تنها تکیه دادم دیوار اخه من غریبه بودم تو جمع 

من امیدم به خدا بعد خدا هم به خداست 
من مشکلم کمکش نیس اینکه جو گیر میشه تو ی مراسم یا بیزون خونه من بچه رو یادش میره همه تو ختم پیش زنشو ...

خب اینارو میتونی به شوهرت بگی عزیزم 

رو در رو نگو چون ممکنه اون یه چیزی بگه توهم یه چیز دیگه بعد حرفاتون باب میل هم نباشه دعوا میشه 

تو یه کاغذ براش بنویس اولش با مهربونی و تعریف شروع کن بعدش یه کوچولو از دلخوری که فامیلاش تو رو هنوز نمیشناسن بگو بعدم بگو بهش که خیلی دوستش داری و محبت کن و همینطوری کم کم رفتارش عوض میشه بهت قول میدم هیچ کاری تو دنیا نیست که نشه درستش کرد بجز مرگ اگه یه نفر بمیره دیگه زنده نمیشه 

مطمئن باش راه داره باید خودت راهشو پیدا کنی 

من مطمئنم که موفق میشی


طوری رفتار کن که دوست داره  محبتات رو کم کم زیاد کن

نظر من بسی متفاوت هست


ب نظرم توهم دقیقا همین رفتار ها رو انجام بده

بهش اهمیت نده تا بفهمه چه حسی داره

اولویتت نباشه عین اون 

گوش خر کوته کردی اسب شد مگر؟!جان من ،ذاتی است برخی ویژگی های بشر😁

فک نکنم ب حرفت گوش بده 

اکثر مردا همینن

فک میکنن هرچی خودشون فک میکنن درستع بقیه زر میزنن

نمیتونی ببریش پیش روانشناس ؟

یا توو خانوادتون کسی نیس ک شوهرت حرف شنوی داشته باشه ازش ؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792