2777
2789

بابای اصلان که از قضا یهوووو شد عموی مریم 😶

قبلا اصلا نشون ندادن 

یهو بعد اصلان پیداش شد 

دیگه چتر شد اونجا😯


قبلش کجا زندگی میکرد پس 


حتی بعد باهاشون رفت خونه امیرعلی اینا🤐🤐

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اصلا شغل اینا کلا چیه؟  شغل گوهران😄 تولیدی اون کارخونه چیه  شغل داماد امیرعلی اینا چیه ...

شغل گوهران زدو بند برای دلار ۴۲۰۰ و ...

تولیدی پارچه ولی چون زد و بند و ...داشته نخواستن به یه کارخونه خاص اشاره کنن شغل دامادشون معلمه و تو یه آموزشگاه هم کار میکنه باباشونم معلم بازنشسته ...

دخترای مامان عاشقتونم ...😘😍
بابای اصلان که از قضا یهوووو شد عموی مریم 😶 قبلا اصلا نشون ندادن  یهو بعد اصلان پیداش شد&nbs ...

قبلش هم کرامت رفت وآمد میکرد یه اتاق داشت تو کارواش حیدری و اونجا کار میکرد ولی این اواخر بیماریش حاد شده بود نیاز به مراقبت بیشتر داشت

دخترای مامان عاشقتونم ...😘😍

وای نگم از عموی یهو پیدا شده😶😯😯😯


یه داداش ناتنی مهرررررررربان یهوو از لپ لپ پیدا شد 

هیچ کس هم ازش خبر نداشته سوپرایز نویسنده بوده😂😂😂


انقدر مهربان که ماشین اش میده دست یوسفیان و یا دخترش 

خونه اش شده اقامتگاه یوسفیان و خانوادش 



اصلا مهربانی در بی همگان لبریز شده دیگه 

قبلش هم کرامت رفت وآمد میکرد یه اتاق داشت تو کارواش حیدری و اونجا کار میکرد ولی این اواخر بیماریش حا ...

اصلا کرامت نشون ندادن! 

اره میدونم تو یه اتاق کارواش بود 

بعد دیگه یهو ساکن خونه مریم شد انگار قبلش مریم مثلا مرد داشته حالا چون اصلان مرده کرامت اومده تنها نباشن😯


دیگه باهاشون رفت خونه خانواده امیرعلی ساکن شد 

یعنی سم خالص بود 

اصلا کرامت نشون ندادن!  اره میدونم تو یه اتاق کارواش بود  بعد دیگه یهو ساکن خونه مریم شد ...

بیماربود نیاز به نگهداری داشت و اینکه اواخر حال لیلا دختر مریم بدتر شده بود نیاز به مراقب داشتن

دخترای مامان عاشقتونم ...😘😍
بیماربود نیاز به نگهداری داشت و اینکه اواخر حال لیلا دختر مریم بدتر شده بود نیاز به مراقب داشتن

دختر لیلا یهوووووی بیمار شد 

تو خونه امیرعلی اینا که ساکن بودن مریم میرفت قرصش میداد 

از وقتی گفت باباامیرعلی 

سرحال شد دیگه 


حداقل کاش با احساس میگفت 

مخاطب به دلش بشینه 


زن یوسفیان با اون همه درامد و خونه زندگی 

فقط طلا داشت هیچی به نامش نبود 


چقدر راحت خودش و پسرش با تو مسافرخونه موندن کنار اومدن 

نگید مجبور بودن 

اخه یه ادم با اون همههههه اموال 

نه غری نه سختی 

خیلی ریلکس تو یه اتاق 

خانواده امیرعلی کم مونده کف پای مریم ببوسن 


حداقل نشون بدید مثلا مادرش یا خواهرش اوایل نتونه ایشون رو بپذیره 

بعد اروم اروم باهاش کنار بیاد 


نشون دادن مادرش گفت نه 

بعد یهو صبح پاشد چنان مشتاق😄

حداقل نشون میدادید چهارنفر تلاش میکردن راضیش کنن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز