چند ماه پیش اوضاع مالی ما خیلی بد بود بطوریکه چند روز تخم مرغ خوردیم ....یه بچه هم دارم که اون موقع یکسال و سه ماهش بود....ظهر خواهر شوهرم سرزده اومد خونمون منم زنگ زدم به شوهرم که خواهرت اومده و هیچی ندارم حتی ناهار .....دیدم ۵دقیقه هم نشد ۱میلیون ریخت بحساب من که برو چیزی میخوای بخر ....قبل اینکه به من زنگ بزنه دیدم خواهرش داره با یه نفر حرف میزنه و میگه نه بابا مال خودت بود که چه حرفیه....من رفتم خرید کردم آوردم خوردیم شروع کردیم با خواهر شوهر حرف زدن (که خیلی طولانیه و مربوط به مسایل بد اقتصادی بود)
یکدفعه بین حرفاش من فهمیدم شوهرم هشت میلیون پونصد دست ابجیش داده 😔😔😔😔