اقا بنده ی مدت کار رفتم و کم کم دیدم به بچه هام کم میرسم و همسرم ناراضیه و حقوقم داره کوفتم میشه مشکلات جدی داشت بوجود میومد استعفا دادم الان راحتم آرومم چون قبلش خیلی حرص کار و میزدم.کار آش دهن سوزی نیست مهم درست زندگی کردنه.الان مثل قبل حرص کار و نمیزنم حسرت نمیخورم آرومم...فکر نکنید شاغل بودن قدرته از نظر من قدرت یعنی اینکه به خودت اعتماد داشته باشی چه شاغل چه خانه دار.پس انقد افسوس نخورید...خانما...اعتماد بنفس خیلی مهمه...اگر شاغل باشی ولی اعتماد بنفس نداشته باشی بازم حالت بده همیشه و بدترم میشه چون با خیلیا سر و کله میزنی...اعتما بنفس رو ببرید بالا...بخواهید خواسته هاتون رو از همسرتون...به خودتون و زندگی برسید و شاد باشید...بخدا شغل مهم نیت.این تجربه من بود...احترام و اعتمادد بنفس و خوشبختی با شغل بدست نمیاد...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم میرسیدم و بسیار زرنگ بودم ولی خوب شوهرم و مادر شوهرم گفتن نمیخواد دیگه
نظر همسرت کاملا محترمه اما با عرض معذرت به مادرشوهر مربوط نمیشه.
بچه ای به مادرش گفت اگر بهشت حق توست، چرا در دستانت نیست؟ چرا زیر پایت قرار دارد؟ مادرش پاسخ داد دلبندم من بهشت را بر زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم. الهی چشم همه منتظرا رو به دیدن فرزند روشن کن.
خب چجوری میرسی صبح تا ظهر که سرکار عصر اگر بچه بزاره که یکساعت بخوابی بعد دوباره پاشی ناهار وشام ...
شام و نهار رو من شبا میذارم چون بچم دیر میخوابه، فرداش که بیدار شدم کارای خونه رو رسیدگی میکنم، عصرها سر کار هستم تا شب. ظهر هم نمیخوابم، اتفاقا به همه کارام میرسم و خونه ام همیشه تمیز و مرتبه، همه خانه داری منو مثال میزنن
بچه ای به مادرش گفت اگر بهشت حق توست، چرا در دستانت نیست؟ چرا زیر پایت قرار دارد؟ مادرش پاسخ داد دلبندم من بهشت را بر زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم. الهی چشم همه منتظرا رو به دیدن فرزند روشن کن.