عنوان
دیروز خیلی روز خوبی بود. آخر شب که میخواستم بخوابم احساس کردم چقدر مفید و خوب بودم اون روز
470 بازدید
|
11 پست
ودلالیلی که حس میکنم مفید و خوب بودم ایناست 1-رئیسمون به خاطر اینکه پیگیر کار بودم و میتونست تو دهه فجر کارو افتتاح کنه خیلی راضی و خوشحال بود 2-اصلا در طول روز به جون شوهرم غر غر نکردم . عجیبه واقعا 3-وقتی بعد ازظهر شوهرم میخواست بره سرکار باهاش خداحافظی گرمی کردم. تعجب کرد. 4-برا دخترم جایزه ای رو که خیلی وقت میخواست بدون اطلاعش خریدم و خیلی خوشحال شد. 5-وقتی پسرم تو ماشین گفت خوابش میاد و دوست داره تو بغل من بخوابه دعواش نکردم و بغلش کردم. 6-خونه خواهرم رفتم و آشپزخونشو که به خاطر بارداری نمیتونه بشوره رو شستم 7-به مامانم زنگ زدم و خیلی خوشحال شد 8-با خواهرم نشستم و کلی از زنداداشهام تعریف کردم و تاکید کردم هیچوقت نباید کارهای خوبشونو یادمون بره. متعجبم 9-کاری که خواهرزاده بزرگم ازم خواسته بود براش انجام بدمو انجام دادم. از این کارها هر از گاهی انجام میدم و همشون هم کارهای کوچیکیه . ولی دیروز خیلی حس خوبی بهم دست داده بود.
