2777
2789

امشب دیدم حوصلم سر رفته گفتم داستانمونو بگم

من و نامزدمم تو یک دانشگاه بودیم اون سال اخری من ترم اولی🙃🤣تو اینستا انقد پیام میداد که هر چی بگم کم گفتم 😂😂تا حدی که بلاکش میکردم 😅باز جلوم سبز میشد...واقعیتش اولش خوشم میومد ازش با تکنیکای دلبرانه دلشو بردم 😎...از جایی که کخ ریزم وقتیم ک جذبش کردم مدام ضایش میکردم پا نمیدادم 😐طفلک خم به ابرو نمیاورد با خلق و خوی خوبم ...توقع داشتم مثلا واکنش بده ضایم کنه اونم در مقابل رفتارام ولی خیلی صبور بود بچه.‌.برام چیزی میخرید مدام میگفت برسونمت یا ببرمت فلان جا من میگفتم ن کار دارم مثلا الکی🙂😐🤣تا اینکه دعوامون شد شدیددددد...یک هفته دیدم خبری ازش نیست 🙂😂ی متن تیکه انداختن فرستادم براش تا دوباره دعوا راه بندازم 😆دیگه نشد دل سپردیم ب داستان عشق و عشق اغاز شد....😊😂و الان یکی از بهترینای زندگیمه 🥺شومام بگین چطوری اشنا شدین؟😀❤

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من یکی از فانتزیام زدن مخ استاد عه😂😂😂🤦🤦🤦

رضا جان... می دانم که من لایق وصلت نیستم. می دانم که بار گناهانم سنگین است و سرم از خجالت افکنده. اما این بار نیز با این کوله بار سنگین از گناه و سر فکنده از شرم به درگاهت آمده ام. دست نیاز به سویت گشوده و دخیل بند ضریحت شده ام تا شاید قدری از آن ها کاسته شود. میدانم که آقایی میکنی و این بنده ی خطاکارت را دست خالی نمیرانی.
چی گفت؟😀

قبول کرد آشنا بشیم

اولش مث دخترایی که ازشون خواستگاری میشه ناز و نوز کرد گف یه کم فکر کنم😂منم گفتم هرجور میلته😂

بعد خودش دوباره اومد پیویم حرف زدیم و بعد یه مدتم رفتیم بیرون و بعد سه سالم خواستگاری و اینا

درخواست دوستی ممنوع/💍👩‍❤️‍👨
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792