منم شرایط زندگیم مثل خودته
با این تفاوت که ده ساله منتظرم مادر بشم
یادمه اوایل اقدامم اینقدر خوش باور بودم میگفتم این عید نوروزی که میاد باید مانتو بارداری بخرم
باورم نمیشه ده ساااال از عمرم به انتظار بچه گذشت
بهترین روزهای عمرم
۲۱سالگی تا۳۱ سالگی
با خودم میگم اگه مامان شده بودم حد اقل الان بچم مدرسه میرفت
براش اینو میخریدم
اونو میخریدم
از ته دل نمیتونم شاد باشم و خوشحال
یه حفره ای تو قلبم درست شده که فقط با قلب بچم تکیمل میشه انگار
یکبار باردار شدم پوچ بود
یکبار ای وی اف کردم مثبت شد اما کرونا گرفتم نشد برم چکاپ
بعد دو هفته رفتم گفت بچه اینقدر پایینه نمیشه سرکلاژ کنم
پسرمو زنده زنده از دست دادم
یکبار دیگم انتقال دادم نشد
خیلی ناامید شدم
به شوهرم میگم شوق مادریم داره خاموش میشه
بریم بچه از پرورشگاه بیاریم
ولی اقدام طبیعی هم داریم کنارش
اگه شد که چ بهتر
نشد هم ب زور نمیشه از خدا خواست
قبول نمیکنه میگه جوونیم فرصت هست....
مامانم سنش بالاس
اطرافیان میگن چقدر میخواین دوتایی بچرخین
بچه بیارین مامانت آرزو داره بچتو ببینه
این حرفا داره از درون متلاشیم میکنه
روحیمو داغون میکنه