اولا که از ساعت یک هی میگفت سارا الان دیگه سفارش بده دیر نرسه
ساعت دو باید کارش تموم میشد
بعد کلی کارا مونده بود هنوز، ساعت یک و نیم اومد رو مبل ولو شد گفت وااای من دیگه خسته شدم ضعف کردم...
گفتم غذا رسیده بیاین یچیزی بخورید حالتون بهتر شه
گفت اگه میشه یه نیمرو بذار
😐گفتم نیمرو؟؟؟ من غذا گرفتمممم چرا نیمرو؟
گفت نه غذاها رو میخوام ببرم خونه با پسرم باهم بخوریم الان یه نیمرو سرخ کن ته بندی کنم
وای دیگه داشتم سرخ میشدم از پرروییش 😡 گفتم عزیزم نیمرو نداریم
پاشو یچیزی بخور جون بگیری کل کارا مونده
پاشد یه چای و بسکوئیت خورد و کلی وقت تلف کرد ساعت دو شد و سریع لباس پوشید
گفت ببین بقیه شو دیگه خودت انجام بده من دیرم شده...
منم که عصبی بودم فقط میخواستم بره دیگه چیزی نگفتم،
گفت غذاهام کو؟
یه پرس غذا اوردم گفتم بفرمایید (حتی دیگه پرس دومم نیوردم که بخوام بگم از حقوق کم میکنم😑 که فقط بره زودتر)
گفت یدونه گرفتی؟؟؟ گفتم آره سر کوچهس رستورانش سریع هم آماده میکنه اگه بیشتر میخوای ببری خونه،
اینم حقوقت...
با حالت قهر گفت سوپ و سالادم کو😐
منم گفتم داری میری غذا بگیری ازش سوپ و سالاد هم بگیر 😑
اصلا بحث غذا نبود... اگه نمیگفت دوتا بگیر،
مثلا میگفت میبرم با پسرم بخورم من قطعاااا برا پسرش هم میگرفتم
ولی خییییییلی پررو بود
نمیدونم چی میشه که آدما اینجوری میشن!
واقعا من با کسی برم بیرون دعوت باشم روم نمیشه بگم چی میخوام...