گفتن خونه هسید ما تا 10 دیقه دیگه میآییم با شوهرامون 😑ساعت ۱۱ صبح بود زنگ زدن منم شوهرم بیرون کار داشت، داشت میرف بیرون گفتم من همسرم داره میره بیرون کار داره عصر درخدمتتونیم بعد جاریم برگشت گفت بگو شوهرت وایسه ما تا 5 دیقه دیگه میرسیم😐هی من گفتم شوهرم داره میره کار داره باور نکرد فکر کرد دارم میپیچونمش😐بعد گفتم باشه پس حداقل نیم ساعت دیگه بیایید من چیزی توخونه ندارم برای پذیرایی برم میوه بگیرم بیام.. شوهرمو فرستادم فوری رفت میوه خرید اومد منم اینقدرخونه کثیف بود که نگم چون معمولا خونه مو عصرا تر و تمیز میکنم فرشاهم کلی چرک شده بودکه میخاستم بدم قالیشویی آخر مجبور شدم شامپو فرش بکشم... و قتی هم که رسیدن و اومدن خونمون زیر پاشونننن کلی خیس بود😭ینی مردم از خجالت جلو خواهرشوهرم و جاریم... حالا بعد از اینکه رفتن کلی پشت سرم گفته که این زن زندگی نیست و آخه زن هم اینقدر کثیفو لجن 😭😭🥺😢دلم شکسته ازشون الان همه خانواده شوهرم فکر میکنن من خیلی چرک و کثیفم😢🥺