نهایت فک میکردم شکم رو برش میدن نمیدونستم از چشم و همه جا نمونه برداری میکنن... نمیدونستم بخیه های درشت درشت میزنن یا خونریزی میرسه ب کفن و خیلی چیزای دیگه
هیچی دیگه یه دختره خودکشی کرده بوده با قرص اول از همه این که وارد اونجا که شدیم به حدی بو میومد که من ده تا دستمال جلوی بینیم بود باز حالم داشت به هم میخورد بعد وقتی داشت تشریح میکرد شکمشو که نیشکافت این لایه لایه چربیاشو میشد با چشم دید بعد یه تکه از قرنیه برداشت به یه چیزی بالای سرشو شکافت این موها عین کلاه مویی قلفتی اومده بالا باورتون میشه؟😳 بعد یه تکه از مغزش برداشت هرچی اضافه اومد ریخته بود بیرون ریخت تو شکمش همه رو دوخت اونم نه که فکر کنی با دقت بخیه بزنه فقط میخواست بدوزه نریزه بیرون البته من دارم با سانسور تعریف میکنم میترسم بیشتر از این تعریف کنم
روزی به خودت میآیی و میبینی هر چقدر برای بودنش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد هر چقدر برای جای خالیاش جنگیدی او برای نیامدن تلاش کرد ... از یک جایی به بعد میفهمی که باید کنار آمد با خودت با نبودنش با جای خالیاش با نخواستنش! از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!
حتی با اهدای عضو هم موافق نیس🙁تا این حد حساسیت هم خوب نیس
البته در مورد اهدای عضو بهشون حق میدم
این قضیه اهدا ماجراهایی داره که نمیخوام واردش بشم
پدر منم مخالفه شدیددد
هرقدر انسان شریفتر، نجیبتر و حساستر باشد، از جنایت دیگران بیشتر رنج میبرد، و این دو علت دارد: یکی اینکه خود را مستحق خیانت نمیبیند، و دیگر اینکه منتظر نیست سایرین با او عملی کنند که خود او با سایرین نکردهاست. (سه تفنگدار، الکساندر دوما)