من یه دختر ۲۵ سالم که خیلی بدبختم روزگار سختی دارم یکبار بخاطر بد رفتاری های پدرم ازدواج کردم به خواسته خودم و جدا شدم وقتی برگشتم مادرم بخاطر قرصای اعصاب از دست بابام دچار سکته شد و فوت کرد من سه ساله موندم تک و تنها با بابام توی ی خونه یه مدت که با یه خانمی دوست بود و هروز میاوردش از دزد من خونه و دزدی میکرد زنه الان یه دو ماهی میشه رفت مکه و برگشت از قبل بدتر شده و رفتارای زشتی باهام میکنه قبلش باهاش ۶ ماهی قهر بودم و خونه مادر بزرگم بودم چونکه حرفای زشتی بهم زد و رفتم الانم باز شروع کرده بی محلی و رفتارای زشت …نه حرف میزنه باهام نه محل میده نه پول میده همش اخم و ناراحتی میکنه یا توهین میکنه نمیدونم مشکلش چیه حس میکنم اصلا زورش میاد هر کاری میکنم پولم بهم اصلا درس نمیده با اینکه پولداره من الان داغونم نمیدونم چیکار کنم حس بدی دارم تو خونش چیکار کنم من