اولش رفتم جواب آزمایش رو گرفتم ینی من تو ماشین بودم شوهرم رفت گرفت دیدم نیشتش بازه داره از آزمایشگاه میاد بیرون کم مونده بود برقصه 😑😂
اومد تو ماشین کلی بوسم کرد کلی با بچش حرف زد 🤦🏻♀️😂
بعدش رفتیم ی دوری زدیم تا وقت دکترم برسه وقتی رفتیم داخل شوهرمم اومد گفت خانم دکتر نمیتونی بیرونم کنی اومدم بچمو ببینم 😑😅
دکتره هم خندش گرفته بود دیگه رفتم دراز کشیدم تا دکتر بیاد سنو کنه وقتی اومد سنو کرد بچه رو دیدم اندازه ی نخود بود 🥺😅
کلی شوهرم قربون صدقش رفت دکتره هم میخندید میگف تا حالا همچین بابایی ندیده بودم بعدشم که اومدم رفت دارو هامو گرفت بعدم رفت دو تا جعبه شیرینی گرفت رفتیم خونه تا رفتیم تو حیاط مستقیم رفت خونه مامانش