مامانم یه سری رفتی بیرون کاری براش پیش اومد
گفت یادت نره مرغو دربیاری از یخچال یخش آب شه آبم بزار بجوشه و.....
منم گفتم حتما میزارم
اونم با تاکید گفت یادت نره هاااا گفتم نه بابا خیالتون راحتتتت
خلاصه رفتم تو نتو نینی سایت چرخیدم آب جوشم گزاشتم و.....
.
.
یهو دیدم شده ۱۱ شب💀
مامانمم اس داده دارم میان
قابلمه سوخته 💀
مرغم یادم رفته💀
ندیدین حلال کنین بای
قابلمه رو دارم سیم میکشم تقریبا رفتع ولی موندم مرغو چه غلطی کنم خداحافظ زندگی😑💔