خواب دیدم یکی زنگ زد ب گوشیم. بعد من تا خواستم جواب بدم مهمون اومد. اونم کسایی که هیچ وقت پاشونو خونمون نذاشته بودن... بعد از کلی احوال پرسی و اینا
یهو دیدم صدا میاد از گوشی. (.... خانم . اسمم) چرا جواب نمیدی؟
گوشیو برداشتم رفتم تو حیاط.. یه اقایی بود. تو عمرمم تصور نمیکنم با مرد نامحرم بحرفم😐
ولی تو خواب چنین اتفاقی افتاد
خلاصه آقائع گفت خونتون چقد سر و صد البته میاد. خبریه؟
گفتم نه مهمون داریم اومدن تبریک بگن قبولیه دانشگاهمو (اصن کی دیده تبریک میرن خونشون بگن 🤣)
بعد گفت اها.. مث خواهرم الکی الکی قبول نشدی که؟
گفتم نه تلاش کردم
(جالب اینجاست انگار اقائه رو میشناختم)
بعد نمیدونم چیا گفت و داشت رسمی حرف میزد
یهو زد زیر گریه گفت نمیدونی چقد دوستت دارم و قط کرد :|
گفتم هننن.. 🤣🤣
خدایی اصن فکرای عاشقانه و چیزیم نمیکنم رمانم نمیخونم
خیلی بیربط بود خوابش😐 برگام فقط..
انقد خندیدم ک..