دوست من تعریف میکنه میگه دایی مامان بزرگش قدیم تو روستا هیچ وقت ازدواج نکرد چون عاشق دختر اجنه شده بود با اون در ارتباط بود
بخدا قسم نمیتونم
داستان من خیلی طولانی و خیلی هم وحشتناکه
اما منع شدم از تعریفش
یه آقایی رو میشناسم جادوگر بود
کامل چند سالی میشناختمش
کار جادو انجام میداد و طلسم های صبی و خفن می‌نوشت
یه شبی بطور عجیبی تو اتاقی ک از اینکارا میکرد خفه شده بود
ک میگفتن گاز گرفتش داخل مردم
اما اجنه خفه ش کرده بودن
قشنگ جن احظار میکرد
انقدددد موکل داشت
۵ اردیبهشت همین امسال شب داخل اون اتاقی ک مخصوص طلسم کردنش بود کُشتنش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
