2777
2789

من اون شب یه ماجرایی رو تعریف کردم و با اینکه هشدار داده بودم دیدم خیلیا ترسیدن و آه و نفرینه که روانه من طفل معصوم میشه.

گفتم یه کاری کنم بشوره ببره...

سکوت کنم برم... دیگه نبینیدم؟

آهنگ بذارم برقصید این وقت شب جنا بیان سراغتون؟

 عکسمو بذارم که شب بیام به خوابتون؟

گفتید قلمم خوبه... میخواید یه چیز دیگه تعریف کنم؟

چیکار کنم براتون؟

تعداد رای : 154
نظرسنجی
یه ماجرای دیگه بگو سرگرم شیم ولی خوب باشه
92
59%
چهارتا آهنگ دامبولی بذار
6
3%
عکس عمتو بذار بخندیم
39
25%
هیچی نگو
17
11%
فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.

عکستو بزار😀

اینجا چکار میکنم من🔫🐴تاپیکها و پستها رو با دقت نمیخونم ببخشید🔫🐴 به نی نی یار میگم چرا ترکوندینم میگه واسه گذاشتن ایموجی خنده   (ر.ک به تنها تاپیکم صفحه ۳  )  شما تو تاپیکای انفجاری صدام کنید من قول میدم با گریه بیام پیتیکوووححححههههه😍😍😍🐎🐎🐎 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

😄😄 چی زدی

به سلامتیه قشنگترین موسیقی جهان. یعنی صدای قلب پاک کسی که همه ی زندگیته…دوستدارم همسرمهربونم.شمس ب مولانا گفت پس زخمهایمان چه میشود؟مولانافرمود نور از محل همان زخم ها وارد میشود.

دوستت داریم،❤️ .ناراحت نشو گفتم از کاربریت ترسیدم😅😁

👇❤دو تا بچه بودن توی شکم مادر.اولی  میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که میتونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست😍...........
عکستو بزار😀


از بین گزینه ها انتخاب کنید بهتره.

اون تاپیک در حد اجابت مزاج بود ولی این کار قطعا کشته میده  

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.

داستان ساختگی و به قلم خودتون بود؟

آخه معمولا داستان‌هایی که نقل قول میشن، جزئیات واضحی ندارن. اما شما داستان رو با جزئیات تعریف کردید.

دختران شاد، زیباترین دختران هستند :)                           وقتی به تو خیانت می‌کنند، انگار بازوهایت را قطع کرده‌اند؛ می‌توانی آن‌ها را ببخشی اما نمی‌توانی در آغوششان بگیری.       تا زمانی که رفتار ما و تصمیم‌های ما به کسی آسیب نمی‌زند، توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.

من همین الان داشتم میخوندمش واقعا قلمت خیلی خوبه داستانو قاطی پاتی تعریف نمیکنی کامل و قابل فهم بود

من به دنبه هایم وعده اب شدن دادم یک بار برای همیشه تصمیمت رو بگیرو انجامش بده نمیشه که هرچی دلت خواست بخوری و انتظار داشته باشی صبح عدد دلخواهت رو‌روی ترازو ببینی نمیشه تو یخچالت همیشه شیرینی خامه ای باشه و وقتی میری جلو اینه از اندامت لذت ببری. نمیشهاندازه دونفر بخوری ولی به سایز یه نفر لباس بپوشی همین الان شروع کن با یه اراده قوی اینطوری میشه که بعد یه مدت صبح به عشق وزن کردن خودت و دیدن هیکلت جلو اینه از خواب بیدار میشی وزن شروع ۷۶ وزن فعلی۶۰ وزن هدف ۶۰

صبح هیچکی خونه نبود رفتم حموم داشتم شامپو سرم میزدم یهو یادم افتاد به سمیرا از ترس چشام وا کردم سوخت 

نفهمیدم چطور آب کشی کردم دراومدم😨😨😰😰

⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩و خدایی که به شدت کافیست....⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩
😄😄 چی زدی

سرم. به خدا. الان بهم وصله. میگم اگه رفتنتی شدم آه کسی پشت سرم نباشه  

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792