من امروز خیلی دل درد داشتم حس کردم میخوام عادت بشم
ظهر ک اومدم خونه عموم رو ک خونمون بود ندیدم چون چادر انداخته بود رو خودش فکر کردم پتویی چیزیه خلاصه من اون لحظه کور شده بودم.. به مامانم گفتم دلم خیلی درد میکنه فک کنم میخوام پریود شم یهو اشاره کرد به سمتی ک عموم خوابیده بود منم زدم تو سر خودم رفتم اتاق دیگ خوابم برد نفهمیدم کی رف
ینی فهمیده؟ اخه مامانم میگفت تازه دراز کشیده بوده
خیلیم با این عموم راحتیم
ولی بازم میگم تا کی به علیه زنان؟ چرا باید ننگ بدونم ک فهمیده مگه زن و دختر خودش پریود نمیشن!؟