قبلا باباشم خیلی بخاطر حواس پرتی و خنگیش حرص میخورد البته بخاطر همین خنگیش زندگیشم بالا کشیدن ولی قبلا دلم براش میسوخت و دوسش داشتم و همه سعیمو کردم نزارم اذیتش کنن ولی الان خستم دیگه از دستش زیادی خنگه اگه ی نفر هزار بار هم خرابش کنه بازم بهش اعتماد میکنه تو خونه هم هی باید بگم این کارو بکن اون کارو نکن انگار دوتا بچه دارم یه ذره فکر نمیکنه والا که از یه بچه ۴ساله هم کمتر میفهمه و اینکه خیلی هم ادعاش میشه حالیشه خیلی همیشه هم گند میزنه ، تو زندگی ما جای مرد و زن برعکس شده .
کسی هست با همچین آدمی طرف باشه چ میکنین باهاش ؟