تو مجردی واسه منم پیش می اومد یه گوشم در بود یکی دروازه خودشون خسته میشدن دیگه تکرار نمیکردن
من خوبی کرده بودم یجور جلوه میدادن انگار کار بدی کردم و...
منم نسبت به اون آدمی که این حرف میزد که خوبی نمیکردم کمش کردم اینقدر اینکار کم کردن تکرار کردم که به یجایی رسیده که دیگه دلم بی دلیل واسه همه نمی سوزه