روز عروسی صبحش که اومد بریم آرایشگاه.
مسیر ارایشگاه از محله شون میگذشت بهم گفت بیا بریم نشونت بدم خونمون چقدر خوشگل شده😍😍( طبقه بالای خونشون واسه ما بود)
دیگه رفتیم ساعت ۷ صبح آروم آروم پله ها رو طی کردیم خونه نو ساخت بود با کلی فرش و کابینت تازه😍😍😍( جهاز من فرداش عصر قرار بود بره و چیده بشه)
خیلی ذوق کردم از دیدن خونمون...
چند دقیقه توی اتاق خواب نشستیم بغلم کرده بود میگفت تا چند ساعت دیگه تو میای به این خونه واسه همیشه