2777
2789

خاطره خودم که نه ولی روز عروسیم یه عروس دیگه هم توی ارایشگاه بود شوهرشم رفته بود ارایشگاه مردونه بعد شاگرد ارایشگر بجایی که ماسک صوزت بزنه به صورت شوهر بدبختش چسب زده بود به صورتش مجبور شده بودن بزور بکنن پوست صورت شوهرش داغون شده بود انگار سوخته بود دوباره دو سه ساعت بعدم خبر دادن دایی عروس سکته کرده مرده کلا عروس خیلی حال بدی داشت هنوز که هنوز دلم براش میسوزه

وای چرا؟

خیر ندید باعث و بانیش نزدیک بود دعوا بشه تو تالار بعدم با مادرم اینا همسرم قهر کرد منو تا یه مدت نبرد خونه مادرم اینا نذاشت اونا بیان

😡آقایون درخواست دوستی ممنوع⛔😡 گفت اندوهت را به برگ بسپارﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺳﺖ …میریزندﺳﭙﺮﺩﻡ …ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﺎﺝ ﺑﻮﺩ.🥺 از امروز که میشه 06/20 تو رقابت لاغری شرکت کردم وزن فعلی89

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ما صبح عقد کردیم تو محضر و شب مراسم داشتیم.

ما با بابا و مامانم، از خونه رفتیم محضر، دامادم از اونور با خانوادشون و مهمونا اومدن.

بعد عقد بابا جلو در محضر گفت الان با ما نمیای؟

مامانم گفت نه دیگه، تموم شد، از این به بعد با شوهرش میره.

دلم گرفت از حرف بابام

خاطره خودم که نه ولی روز عروسیم یه عروس دیگه هم توی ارایشگاه بود شوهرشم رفته بود ارایشگاه مردونه بعد ...

چه بد😔🥺

😡آقایون درخواست دوستی ممنوع⛔😡 گفت اندوهت را به برگ بسپارﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺳﺖ …میریزندﺳﭙﺮﺩﻡ …ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﺎﺝ ﺑﻮﺩ.🥺 از امروز که میشه 06/20 تو رقابت لاغری شرکت کردم وزن فعلی89

ما از آرایشگاهم که داشتیم میرفتیم باغ واسه عکاسی فقط خودمون بودیم حتما بقیم فک میکردن چقد گناه داریم هیچ ماشینی دنبالمون نیست کلی برامون بوق میزدنو میفتادن دنبالمون حیف من شنل روصورتم بود نمیتونستم ببینم

 اتفاقا فردا سالگرد عقدمونه😍 

خیلی عروس فعالی بودم اتاق عقدمم خودم تزیین می کردم،خواهرم بهش زنگ زد که بیست سی تا شاخه رز و مریم بگیر بیار،آقا رفته بود گل مصنوعی اونم هر کدوم یه رنگ خریده بود،تا درو باز کردم همه رو پرت کرد تو صورتم فرار کرد رفت،خیلی خجالتی بود🤣 منم اینقدر غر زدم اینا چیه این پسر دیوانه خریده ،داداشم رفت برام گل خرید😁

به نبودش عادت نکردم نمیکنم

یعنی جدا شدی؟

😡آقایون درخواست دوستی ممنوع⛔😡 گفت اندوهت را به برگ بسپارﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺳﺖ …میریزندﺳﭙﺮﺩﻡ …ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﺎﺝ ﺑﻮﺩ.🥺 از امروز که میشه 06/20 تو رقابت لاغری شرکت کردم وزن فعلی89
خاطره خودم که نه ولی روز عروسیم یه عروس دیگه هم توی ارایشگاه بود شوهرشم رفته بود ارایشگاه مردونه بعد ...

اونجایی که من رفته بودم سالن یه عروس بود کت شلواردامادو داده بودن خشکشویی بعد طرف جابجاداده بود معلوم نشد داده بود به کی اخرشم برای تمدید اومده بود کل موهاش بازشده بود

الان که میگذره تاثیرشو دیدی؟

عشق و محبت پایدار خواهد بود اگر احترام باشه اگر درک باشه اگر دو نفر دلی برای همدیگه تلاش کنن وگرنه با یه تیکه نبات نه میشه عشقی رو تو زندگی ای ایجاد کرد نه چیز دیگه ای....

میوتی میم🐈یه تعلیقی بیچاره😁

 روز عروسی صبحش که اومد بریم آرایشگاه.


مسیر ارایشگاه از محله شون میگذشت بهم گفت بیا بریم نشونت بدم خونمون چقدر خوشگل شده😍😍( طبقه بالای خونشون واسه ما بود)



دیگه رفتیم ساعت ۷ صبح آروم آروم پله ها رو طی کردیم خونه نو ساخت بود با کلی فرش و کابینت تازه😍😍😍( جهاز من فرداش عصر قرار بود بره و چیده بشه) 


خیلی ذوق کردم از دیدن خونمون...

چند دقیقه توی اتاق خواب نشستیم بغلم کرده بود میگفت تا چند ساعت دیگه تو میای به این خونه واسه همیشه

رویای من استقلال مالی و رسیدن به درآمده
مرسیی آخی عزیزم چراا ما خیلی آزادیم

یه جاری داشتم همه رو مینداخت به جون هم مادرشوهرم که کامل توی مشتش بود فردای عروسیم گورشو گم کرد رفت شوهرش چتاشو با یه مرد دیگه رو دید طلاقش داد ، مادر خودم که دوران عقد با شوهرم مخالف بود اصلا دوست نداشت بیاد خونمون بعد عروسی کلا تغییر کرد لطف کردن شدن داماد دوست ، ولی خدارو شکر بعد عروسی رنگ آرامشو دیدیم 

 روز عروسی صبحش که اومد بریم آرایشگاه. مسیر ارایشگاه از محله شون میگذشت بهم گفت بیا بریم نش ...

چه قشنگ 😍😍😍

😡آقایون درخواست دوستی ممنوع⛔😡 گفت اندوهت را به برگ بسپارﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺳﺖ …میریزندﺳﭙﺮﺩﻡ …ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﺎﺝ ﺑﻮﺩ.🥺 از امروز که میشه 06/20 تو رقابت لاغری شرکت کردم وزن فعلی89
ما از آرایشگاهم که داشتیم میرفتیم باغ واسه عکاسی فقط خودمون بودیم حتما بقیم فک میکردن چقد گناه داریم ...

ما ساعت ۱ونیم مهمونامون رفتن بعد ما تا ساعت ۳توکوچه باماشین  دوردورکردیم بعد اومدیم خونه چون نم نم بارون زده بود توباغ. دیدم لباسم به گندکشیده شده.همون حیاط درآوردم استرس داشتم برع لباسه چون گفته بود تمیز تحویل بده .بردیم اونجاگف همه همینجورآوردن😂پول خشکشویی نجومی گرف فقط

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792