سلام. دوستان من ۳سال پیش آخرین روز دانشگاه با یه پسری تو دانشگاه آشنا شدم که میگفت یک سال منو میشناخته و بهم علاقه داشته و دورادور منو میدیده اما میترسیده بیاد جلو حرف دلشو بزنه. اون روزایی که اومد و پیشنهاد داد بهم من تازه رابطمو با کسی که دوستش داشتم بهم زده بودم و حال روحی خوبی نداشتم اصلا. به خاطر همین جواب منفی دادم بهش و راستشو هم گفتم که با کسی تو رابطه بودم و بهم زدم تازگی که امیدی بهم نبنده. اما بر خلاف تصورم موند و خیلی سعی کرد کمکم کنه. بهم روحیه میداد تشویقم میکرد که ادامه تحصیل بدم و ... . اما با وجود همه اینا من رابطمو باهاش خیلی خیلی کم کردم در حدی که مثلا چندماه یه بار شاید یه استوری ریپلای میزدیم و یه صحبتی میکردیم. دیگه هم به خواست من بهم ابراز علاقه نکرد چون اون روزا گفته بودم اذیت میشم. تو یه سال گذشته که دیده حال روحیم بهتر شده هی غیر مستقیم یه سوالایی پرسیده ازم که مثلا اگه الان پیشنهاد اون موقع رو بهت میدادم جوابت چی بود؟ یا مثلا یه شغلی بهش پیشنهاد شده بود چون اون شغله تایم مشخصی نداشت میگفت هیچ دختری با کسی که همچین شغلی داره ازدواج نمیکنه و تو باشی قبول میکنی؟
یه سری سوالای اینجوری میپرسه اما چون دیگه ابراز علاقه ای چیزی نکرده نمیدونم فکرش چیه. البته اینم بگم که شرایط کاریش فعلا جور نیست و بهم خورده. پسر خیلی خوب و با حجب و حیایی هست حالا با توجه به این توصیفایی که کردم نظرتون چیه راجع بش؟