ما طبقه بالا خانواده شوهرم هستیم تقریبا یه سال عروسی کردیم هشت ماه با خانواده شوهرم خورد و خوراکمون شریک بود بعدش جدا شدیم ینی الان بیشتر از سه ماهه جدا شدیم و شوهرم هر شب که شام میخوره زود میره پایین به من میگه بیا ولی من دوست ندارم هر شب برم ولی اون میره و من تنهام تا موقعه خواب که میاد بالا دیگه داره اعصابم ازش خورد میشه نمی‌دونم چیکار کنم کسی بوده مثل من باشه
باهاش حرف بزن نزار بره هفته ای یبار یکساعت باهم برید باهم برگردین
کلن پیش مادر شوهر زندگی کردن این چیزا هست
چه اشکالی داره خب😐
بگو اول مث خودت منو برسون خونه مامانم اینا بعد تشریف ببر خونه مامانت بچه کوچولو
خودتم باهاش برو ولی زود برگردین
بزار بره جونش
به نظرم سخت نگیر ولی یه جوری بندش کن هرازگاهی
مثلا بگو فیلم دانلود کردم باهم ببینیم یا همچین چیزایی
شوهر بچه ننه هیچوقت درست نمیشه شوهر خودم مامانیه
در چ حد میره؟
در حد ی سر ک اشکالی نداره
چون تو ی ساختمونین حتما مامانش توقع دارن دیگ روزی ی بارو سر بزنه
نه من از اول عادتش دادم هر روز نره
درسته تو یه ساختمونیم ولی قرار نیست شورشو دربیاره ک
خب اشکالش چیه؟اون بنده خدا یه عمربزرگش کرده ..فازاوناییکه میگن هفته ای یباربره نمی‌فهمم
این چه اشکالی داره عزیزم.
منم مث شما دو طبقه جداییم ولی شوهرم هر زمان ک بخواد میره پایین پیش مادرش.
جالبه منم ی سال و خورده ای میشه ک ازدواج کردم.
حساسیت به خرج نده.
وقتی رفت توام کارای مربوط به خودتو انجام بده.
باهاش برو که اول از همه فکر نکنه گارد گرفتی
بعد کم کم کمش کنید مثلا بهش بگو ترجیح میدی یه تایمی هم برای خودتون داشته باشید
اینجوری بهش بگی نرو هم اونها هم شوهرت حس بدی میگیرن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز