مادرشوهر من تو کل بارداری من هیچ خیری به من نرسوند
حتی تو روزای ویار های مزخرف من برای پسرشم یکبار هم غذا نپخت
انتظار خوبی هم ندارم ازشون
من تو این مدت یکبار اسباب کشی هم کردم بعد چون خونمون مستاجر داشت ۴ ماه خونه مامان من موندیم سر جمع ۴ بارم دعوتمون نکرد
خوشگلای من هیچ کاری نکررررد غیر از اینکه دوماه بود دهن مارو صاف کرده بود کی سیسمونی میارن پس ؟؟
هستین بگم ؟؟
خب
بعد مامان من کلا از اینجور مراسما خوشش نمیاد همیشه میگه من هرچی میخرم واسه خاطر بچمه حتی جهیزیه مم کسی رو دعوت نکرد اما اینبار گفت نمیخوام تو بارداریت اعصابت خورد شه.شنبه گفت بهشون خبر بدید سه شنبه میارم
بگو
خب
ادامه
بعد ما زنگ زدیم چندساعت پیش که مهمون چند نفر داریذ برای پذیرایی پرسیدیم
گفت نه من کار دارم فردا نمیتونم بیام مادر زنت بیاره من وقت کردم شب بعد شام میام می بینم خودمم جمعه میارم 😑😑
من چیکارررر کنم الان
پیش مامانم خیلی بد شد واقعا همیشه باعث سرافکندگی هستن
بهتررررر
گفت برای لحاف تشک جهاز دخترم کارگر گرفتم باید بالا سر اون باشم
اصلا انقد عصبی ام حس میکنم قبلا از یکشنبه زایمان میکنم
چه رسم بدیه این سیسمونی
ازکجا درمیاد این رسم و‌رسومات بی ریشه
خواهشا ادامه ندین تا قطع بشه ریشه کن بشه چیه آخه
