بیاید سوتی و خاطره های خوبی که داریم رو بگیم . پوکیدیم از غضه...
خودم بگم :
رفتم لوازم آرایشی بهداشتی با یه قیافه خیلی مهم گفتم ببخشید کتاب مرطوب کننده دارید؟ فروشندم میگفت ببخشید کتاب چی؟ منم هی میگفتم کتاب مرطوب کننده میخواستم . یه نوع هستش شیر گاوه اون هیلی خوبه . حالا من هی توضیح میدادم اونم هی میریخت . بعدشم گفت خانوم کتاب و چه جوری اخه میخواید بزنید به صورتتون؟؟
اخرش گفتم ببخشید اقا من زیادی درگیر کنکور و اینام🤣🤣
دیگه هیچوقت اونجا نرو😑
آخرش کتاب مرطوب کننده رو خریدی یا نه😅😅😅😅
کتاب مرطوب کننده 🤣😂😂😂😂
الکی..🤨
منم چند بار به فروشنده ها بجايكارت بانكي كارت مترو دادم
وایییی یه دونه دیگه بگم . مدرسه بودم سال دهم . حالا من وقتی پیریود میشم نابود میشما . مدرسه بودم زمستون بود یه متر برف زمین بود . رفتم با هزار بدبختی اجازه گرفتم که خودم تنهایی برم خونه . همین که اومدم از در مدرسه خارج بشم بیهوش شدم . وقتی بهوش اومدم یه پام رو یه دختر و پیا دیگه رو معاون و کلمم دو تا دختر دیگه و بین زمین و زمان معلق بودم . لامصبااا نرفته بودن یکی رو صدا بزنن خودشون گرفته بودن بلند میکردن . همین که به هوش اومدم دیدمشون ترسیدم اونام هل کردن میچرخوندنم . یه بار دیگه غش کردم🤣🤣🤣
عکس از اسپری بدنم گرفتم بردم لوازم آرایشی بعد عکسو آماده کرده بودم ک دیگه قفلو باز کنم سریع نشونش بدم
گوشیو گرفتم سمت طرف قفل باز کردم گفتم این اسپری میخاستم
دیدم زنه اینجوری شد😳😐
گفت این؟ گفتم بله اسپری رو دارید؟
حالا منم اینجوری🙂
یکم زنه نگاه کرد دیدم مشکوکه گوشیو برگردوندم دیدم عکس دونفری خودمو شوهرمه😑
زود یه اسپری بی مربوط خریدم و جیم شدم
هنوزم ک هنوزه از جلوی مغازشم رد نمیشم
